یکشنبه غمانگیز
( Gloomy Sunday — A Song of Love and Death)
کارگردان: Rolf Schübel
تاریخ اکران: سال 1999
ژانر: عاشقانه، درام
موضوع روانشناسی: افسردگی، خودکشی
یکشنبه غمانگیز نام آهنگی است که توسط آهنگ ساز مجارستانی «رزو سرس» در سال ۱۹۳۳ برای یک شعر مجاری که توسط لازلو خاور سروده شدهاست، ساخته شد. گرچه این آهنگ توسط افراد مختلفی خوانده شدهاست ولی معروفترین آن بیلی هالیدی است که در سال ۱۹۴۱ اجرا شد. شایعات بسیاری وجود دارد که صدها نفر در گوشه و کنار دنیا، پس از شنیدن آهنگ «یکشنبه غم انگیز» دست به خودکشی زدند. این سلسله خودکشیها اولین بار در سال ۱۹۳۶ کشف شد؛ زمانی که پلیس بوداپست در تحقیقاتش دربارهٔ خودکشی کفاشی به نام جوزف کلر، متوجه شد که او در یادداشتی که پیش از مرگش نوشته بود، به سطرهایی از ترانهٔ «یکشنبه غم انگیز» اشاره کرده بود. بعد از آن BBCپخش این آهنگ را ممنوع کرد.
خلاصــه فــیلم:
داستان این فیلم در واقع ملودرام عاشقانه ای است که در بوداپست، قبل و در حین جنگ جهانی و حوادث هولوکاست رخ می دهد. زمانی که در آن به هیچ وجه نمی توان توقع رخ دادن حوادث عاشقانه را داشت. موسیقی فیلم نیز به آهنگ خودکشی مجار معروف است. آهنگی که هزاران نفر با گوش دادن به آن در جنگ جهانی دوم، دست به خودکشی زدند.
جالب است که بدانید این فیلم در نیوزلند به مدت یک سال بر روی پرده سینماها بود! داستان فیلم در دهه 1930 در بوداپست رخ می دهد. جایی که لاس زلو اسزالو (جاچیم کراول)، صاحب رستورانی است که برای استیک های فوق العاده اش معروف است. زن مهماندار این رستوران، دختری است بسیار زیبا و جذاب به نام لونا (اریکا ماروسوه)، لاس زلو عاشق این زن است. آنها تصمیم می گیرند برای رستوران یک نوازنده پیانو را استخدام کنند و بعد از یک آزمون از کسانی که شرکت کرده اند شخصی را انتخاب می کنند. نام او آندراس (استفان دیونیزی) است.
موضوع اصلی فیلم «یکشنبه غم انگیز» به کارگردانی رالف شوبل، این آهنگ مشهور است که بر اساس رمانی نوشتهٔ نیک بارکو ساخته شده است. البته نویسندهٔ رمان و شوبل که فیلم نامهٔ فیلم را هم نوشته، داستان را در مسیری جدا از واقعیتهای زندگی رزو سرس خلق کردهاند و این اولین امتیاز فیلم «یکشنبه غم انگیز» است.
چرا که واقعیتهای بیرونی زندگی چهرههای برجسته را زندگی نامه نویسان منعکس میکنند. فیلم ساز حرفهای میکوشد با خلق داستانی غیر واقعی که محدودیتهای روایت مستند را ندارد، به واقعیتهای درونی کاراکتر اصلی دست یابد.
شوبل، به جای یک کاراکتر اصلی، داستانش را با سه شخصیت مرکزی روایت میکند. فیلم از انتهای داستان آغاز میشود. چشم اندازهایی از بوداپست و رودخانه دانوب، به فضای داخل رستوران سابو کات میشود که پذیرای میهمانانی سیاسی از آلمان است. سوژهٔ اصلی این میهمانی، پیرمردی هشتاد ساله به نام هانس است که برای شنیدن یک آهنگ قدیمی به آن جا آمده است.
تحلیل:
در مورد این ترانهء سحرآمیز که مسبب خودکشی افراد بسیاری در اروپای افسردهء دوران جنگ جهانی دوم بوده است بسیار گفته اند و نوشته اند...
« با مشهور شدن این آهنگ در اروپا، خودکشیهای مرتبط با آن نیز به خارج از مرزهای مجارستان سرایت کرد.
در شهرهای مختلف اروپا کسانی پیش از اقدام به انتحار، وصیت کردند که در مجلس خاکسپاریشان «یکشنبه غمگین» ـ که اکنون آهنگِ خودکشی مجار خوانده میشد ـ نواخته شود.
روزنامههای عامهپسند درباره تأثیر این آهنگ بر مغز انسان افسانهها گفتند. حتی بعضیها مدعی شدند که اگر آهنگ را پیش از خواب گوش دهید، تا سپیده صبح کابوس خواهید دید.
در میان اخبار راست و دروغی که از تأثیر این نغمه به گوش میرسید، دو حادثه واقعی سر و صدای بیشتری به پا کرد.
اولی در شهر رم اتفاق افتاد. پسربچهای با شنیدن آهنگ از نوازندهای دورهگرد، دوچرخهاش را کنار رودخانه پارک کرد؛ کل پولهای جیبش را به دورهگرد بخشید و خود را از روی پل به آب انداخت.
در حادثه دوم در شمال لندن، همسایههای وحشتزدهی زنی از پلیس خواستند تا درخانه او را بشکند و وارد منزلش شود؛ زیرا مدت چند ساعت بوده که صدای آهنگِ خودکشی مجار به طور مداوم از خانه او شنیده میشده است.
وقتی پلیسها در را شکستند، با جنازه زنی مواجه شدند که گرامافون بالای سرش روی وضعیت «تکرار مداوم» تنظیم شده بود.
کسی هرگز نفهمید که آیا او پیش از مرگ به مدت چند ساعت به این ترانه گوش میداده یا اینکه با پیشبینی حضور همسایگان بالای سرش، خواسته است تا پیشاپیش برای خود تشییع جنازهای باشکوه و آهنگین ترتیب دهد؟
رزو سرس در یک روز یکشنبه سال 1968به زندگی خود پایان داد...
شاید امروز شنیدن موسیقی «یکشنبه غمانگیز» کمتر کسی را به فکر خودکشی بیندازد، اما وقتی بدانیم که بیبیسی و بسیاری از رادیوهای مطرح جهان، پخش این آهنگ را ممنوع کردهاند؛ بیش از پیش به تأثیرگذاری این آهنگ غمانگیز پی میبریم. یکشنبه غمانگیز... یا همان «جمعه روز بدی بود!»